کهنه فروش تو کوچه مون داد میزد :
کهنه میخریم، وسایل شکسته و درب و داغون میخریم.
بی اختیار فریاد زدم :
قلب شکسته ای – که روزگاری قیمت داشت – هم میخری؟
گفت:
اگر برایت ارزش داشت، به دست نا اهل و بی لیاقت نمی دادی تا آنرا بشکند.
راست میگفت …
کهنه فروش تو کوچه مون داد میزد :
کهنه میخریم، وسایل شکسته و درب و داغون میخریم.
بی اختیار فریاد زدم :
قلب شکسته ای – که روزگاری قیمت داشت – هم میخری؟
گفت:
اگر برایت ارزش داشت، به دست نا اهل و بی لیاقت نمی دادی تا آنرا بشکند.
راست میگفت …